استاد عشق نگاهی به زندگی و تلاش های پروفسور سید محمود حسابی
سرنوشت زندگی شما از عجیب، عجیبتر و از شنیدنی، شنیدنی تر است.
این جمله ای است که ایرج حسابی،پسر پروفسور محمود حسابی، زمانی که پدر بزرگوارشان در پی درخواست فرزند مشغول تعریف زندگی پر از فراز و نشیبشان بودند؛ به پدر گفت. امروز هم که به کوشش ایشان این خاطرات در قالب این کتاب در دسترس عموم قرار گرفته است هر خواننده ای همین جمله را به زبان خواهد آورد. این کتاب با عنوان “استاد عشق” نگاهی به زندگی و تلاش های پروفسور سید محمود حسابی ، پدر علم فیزیک و مهندسی نوین ایران، به کوشش فرزند ارشدشان ایرج حسابی نگاشته شده است و سازمان چاپ و انتشارات آن را چاپ کرده است. زندگینامه ها از ابتدا جزو کتابهای محبوب و مورد توجه در میان هر قشر بوده است. زیرا که مردم دوست دارند بدانند شخصیت های محبوب زندگی شان از سیاستمداران گرفته تا دانشمندان و هنرپیشگان و هنر مندان و … چطور به موفقیت های خود دست یافته اند… چگونه زندگی کرده اند و در این میان از زندگی آنها درس گرفته تا بتوانند در راه آنها گام بردارند و به موفقیت های مشابه دست یابند. زندگینامه دکتر حسابی نیز از این موضوع مستثنی نیست. بلکه برتری نیز دارد و آن این است که ایشان در کنار اینکه دانشمندی نمونه بوده اند؛
پدر، فرزند، همسر، هم میهن و از همه بالاتر انسان نمونه و والایی بوده اند. هر خواننده ای با خواندن سرگذشت ایشان و درس گرفتن از رفتار و عملکرد این گنجینه ملی می تواند در راه کمال و ترقی پیش برود. امیدواریم که امثال استاد باز هم ظهور پیدا کنند. “استاد عشق” نگاهی به زندگی و تلاش های پروفسور سید محمود حسابی را نمی توان تنها جزو کتب شرح زندگانی قرار داد. زیرا که در کنار آشنایی ما با دکتر حسابی در عین حجم کم کتاب با دریایی از معرفت و آگاهی آشنا می شویم. هر کدام از جملاتی که از قول استاد در کتاب آمده است می تواند به تنهایی زندگی انسان را تا پایان عمر دگرگون و بهبود بخشد. پخش کتاب ارشاد بیش از هر گروهی این کتاب را به جوانان پیشنهاد می نماید. امید است با مطالعه آن بیاموزند که چطور باید در هنگام سختی ها سر خم نکنند و روی را به جانب دیگر بر نگردانند. « آدم باید یاد بگیرد وقتی کار یا زندگی سخت می شود، میزان طاقت او، در سختی ها کمی بیشتر از مشکلی باشد که پیش آمده است.» و این امید در دلش زنده شود که انسانی با این چنین گذشته تلخی چطور در نهایت به ساحل آرامش و کمال دست می یابد و از یاد نبرد که : «اگر روزهای سخت و دردناکی در زندگی انسان باشد و در همان حال با امید تلاش کند و علی رغم خستگی و سختی ها راه خود را ادامه بدهد… خداوند درهای سعادت و خوشبختی را به روی او می گشاید.» پس از آن از دانشجویان و محققان عزیز کشور استدعا داریم که با مطالعه این کتاب با الگوی درستی که استاد برای ما بجای گذاشته اند آشنا شوند. در کنار آشنایی با روشهای علمی با اخلاق انسانی نیز بیش از پیش آشنا گردند. «علت ترقی کشورهای توسعه یافته، همین اطمینان خاطر و احترام کارکنان مراکز تحقیقاتی می باشد و بس.» در خلال مطالعه این کتاب خواننده نه تنها با گذشته این دانشمند بلکه با طرز صحیح زندگی نیز آشنا می شود و به جز مسائل اخلاقی به تاریخچه پیشرفت و توسعه علم و مهندسی در ایران که به عنوان نمونه می توان به تاسیس دانشگاه تهران اشاره نمود. همچنین به حال و هوای آن دوران ایران و جهان اشراف پیدا کرده و نیز با جزییات جالبی همچون دیدار دکتر حسابی با پرفسور انیشتین آشنا می گردد. امیدواریم از مطالعه “استاد عشق” نگاهی به زندگی و تلاش های پروفسور سید محمود حسابی لذت ببرید و با پیروی از درس هایی که استاد عشق برایمان به یادگار گذاشتند از زحمات ایشان قدردانی کرده باشیم. چرا که این مقام بزرگ در حالی به ایران آمدند تا به میهن و هموطنان خود خدمت نمایند که اگر در آمریکا مانده بودند می توانستند پس از پرفسور انیشتین بزرگترین کرسی فیزیک جهان را صاحب شوند. اما ایشان با تصمیم خود ملتی را برای همیشه مدیون خود و زحماتشان گردانیدند. پیام این کتاب این است که”علم بدون اخلاق و معرفت فایده ندارد.“
«وقتی از دکتر حسابی پرسیدند شما چطور دکتر حسابی شدید؟ گفتند: به واسطه وجود دو زن! یکی همسرم و دیگری مادرم»
«افرادی که عمق دارند و سطحی نیستند و اشخاص برجسته یی هستند، اصولا با حوصله اند و به جوانان جست و جوگر و کنجکاو، فرصت اظهار نظر می دهند.»
در زمان تدریس در دانشگاه پرینستون دکتر حسابى تصمیم مىگیرد سفره هفت سینى براى انیشتین و جمعى از بزرگترین دانشمندان دنیا از جمله «بور»، «فرمى»، «شوریندگر» و «دیراگ» و دیگر استادان دانشگاه بچیند و آنها را براى سال نو دعوت کند…
آقاى دکتر خودش کارت هاى دعوت را طراحى مىکند و حاشیه آن را با گلهاى نیلوفر که زیر ستونهاى تخت جمشید هست تزئین مىکند و منشا و مفهوم این گلها را هم توضیح مىدهد.
چون مىدانست وقتى ریشه مشخص شود براى طرف مقابل دلدادگى ایجاد مىکند.
دکتر مىگفت:
«براى همه کارت دعوت فرستادم و چون مىدانستم انیشتین بدون ویالونش جایى نمىرود تاکید کردم که سازش را هم با خود بیاورد.
همه سر وقت آمدند اما انیشتین 20 دقیقه دیرتر آمد و گفت:
« چون خواهرم را خیلى دوست دارم خواستم او هم جشن سال نو ایرانیان را ببیند.»
من فورا یک شمع به شمعهاى روشن اضافه کردم و براى انیشتین توضیح دادم که ما در آغاز سال نو به تعداد اعضاى خانواده شمع روشن مىکنیم و این شمع را هم براى خواهر شما اضافه کردم.»
به هر حال بعد از یک سرى صحبتهاى عمومى انیشتین از من خواست که با دمیدن و خاموش کردن شمعها جشن را شروع کنم.
من در پاسخ او گفتم:
ایرانىها در طول تمدن 10 هزار سالهشان حرمت نور و روشنایى را نگه داشتهاند و از آن پاسدارى کردهاند.
براى ما ایرانىها شمع نماد زندگیست و ما معتقدیم که زندگى در دست خداست و تنها او مىتواند این شعله را خاموش کند یا روشن نگه دارد.
آقاى دکتر مىخواست اتصال به این تمدن را حفظ کند و مىگفت بعدها انیشتین به من گفت:
«وقتى برمىگشتیم به خواهرم گفتم حالا مىفهمم معنى یک تمدن 10هزارساله چیست.
ما براى کریسمس به جنگل مىرویم درخت قطع مىکنیم و بعد با گلهاى مصنوعى آن را زینت مىدهیم…
اما وقتى از جشن سال نو ایرانىها برمىگردیم همه درختها سبزند و در کنار خیابان گل و سبزه روییده است.» »
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.